Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-03@14:25:06 GMT

«موج سوم دموکراسی» چه بود؟

تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۴۳۲۹۶

عصر ایران - موج سوم دموکراسی (Democracy's Third Wave) عبارت مشهوری در علوم سیاسی است که ساموئل هانتینگتون (2008-1927) با نوشتن کتابی به همین نام در اوایل دهۀ 1990، آن را در جهان رایج کرد.

منظور هانتینگتون از موج سوم دموکراسی، فروپاشی برخی از رژیم‌های غیردموکراتیک در اروپا و آمریکای جنوبی و بعضا آفریقا و آسیا در فاصلۀ سال‌های 1974 تا 1994 بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نخستین فروپاشی در این موج جهانی، در سال 1974 با کودتای نظامیان علیه رژیم سالازار در پرتغال رقم خورد، سپس دیکتاتوری در اسپانیا با مرگ فرانکو در 1975 از بین رفت.

ساموئل هانتینگتون

از دیگر موارد مشهور دموکراتیزاسیون طی دورۀ دست کم هفده ساله‌‌ای که مد نظر هانتینگتون بود، دموکراتیک شدن نظام‌های سیاسی برزیل و آرژانتین در دهۀ 1980 و مهم‌تر از آن، فروپاشی رژیم‌های کمونیستی در اروپای شرقی بود.

مهم‌ترین حادثه در موج سوم دموکراسی، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که به جنگ سرد خاتمه داد.

زمانی که هانتینگتون کتاب "موج سوم دموکراسی" را می‌نوشت، هنوز رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی از بین نرفته بود، ولی تقریبا محرز بود که نلسون ماندلا و یارانش با کمک جهان غرب، در حال برچیدن بساط آپارتاید هستند.

 بنابراین موج سوم دموکراسی را می‌‌توان دوره‌ای بیست ساله از 1974 تا 1994 دانست. در 1994 نخستین انتخابات آزاد در آفریقای جنوبی برگزار شد و ماندلا به مقام ریاست جمهوری این کشور رسید.

ماندلا و دکلرک: رهبران گذار به دموکراسی در آفریقای جنوبی

این موج دموکراتیزاسیون در مجموع کم‌خشونت بود ولی با این حال حدود 20 هزار نفر در کشورهای گوناگون، در جریان فروپاشی رژیم‌های غیردموکراتیک کشته شدند. تعداد قربانیان این تحول تاریخی مهم، در قیاس با تحولات تاریخی پیش از آن، مثلا انقلاب‌های فرانسه و روسیه و چین و کوبا، کم‌شمار بودند؛ اگرچه نفس کشته شدن 20 هزار نفر را نمی‌توان ناچیز دانست.

چند سال پس از انقلاب فرانسه در 1789، زمانی که "عصر وحشت" برقرار شد، حدود 20 هزار نفر فقط طی یکسال کشته شدند. تعداد قربانیان انقلاب‌های روسیه و چین نیز جزو شگفتی‌های تاریخ بشریت است.

 حتی در همان دهۀ 1970، زمانی که پل‌پوت مشغول برقراری دیکتاتوری کمونیستی در کامبوج بود، حدود 2 میلیون نفر در این کشور کشته شدند. بنابراین، هر طور که حساب کنیم، 20 هزار کشتۀ موج سوم دموکراسی در 35 کشور دنیا، متاسفانه رقم چشمگیری در تاریخ سیاست به شمار نمی‌رود.

هانتینگتون معتقد بود دموکراتیزاسیون در جهان، دو موج مهم دیگر هم در قرن نوزدهم و نیمۀ اول قرن بیستم داشته. به همین دلیل موارد متعدد و پی در پی گذار به دموکراسی در اواخر قرن بیستم را موج سوم دموکراسی نام نهاد.

نام‌گذاری و تشریح او از وقایع دموکراسی‌خواهانه‌ای که از پرتغال آغاز شد و تا آفریقای جنوبی ادامه یافت، به قدری موثر بود که کتاب وی اکنون یکی از کتاب‌های کلاسیک در علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی و مباحث گذار به دموکراسی و انقلاب‌شناسی به شمار می‌رود.

میخائیل گورباچف

مهم‌ترین شخصیت‌ موج سوم دموکراسی، بدون تردید میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی بود که اصلاحات لیبرالی‌اش در این کشور، سرآغاز پایان عصر کمونیسم در جهان شد. همچنین مخالفت گورباچف با سرکوب مردم، چه در شوروی چه در اروپای شرقی، راه انقلاب‌ها یا فروپاشی‌های مسالمت‌آمیز را در بلوک شرق باز کرد.

اما محبوب‌ترین شخصیت موج سوم دموکراسی، قطعا نلسون ماندلا بود که با رهبری موفقیت‌آمیزش در آفریقای جنوبی و هدایت مسالمت‌آمیز این کشور به سمت دموکراسی، جایگاه ویژه‌ای در تاریخ سیاسی قرن بیستم بدست آورد و سیاستمداری همردیف و همطراز مهاتما گاندی شد.

با این حال شخصیت‌هایی نظیر واتسلاف هاول و لخ والسا، رهبران جنبش‌های دموکراسی‌خواه چکسلواکی و لهستان نیز جزو چهره‌های برجستۀ موج سوم بودند.

لخ والسا

در بین رهبران رژیم‌های غیردموکراتیکی که در جریان موج سوم به تاریخ پیوستند، سوای گورباچف، ژنرال یاروزلسکی در لهستان و دکلرک در آفریقای جنوبی نیز عملکردی داشتند که از آن‌ها به نیکی یاد می‌شود.

بوریس یلتسین نیز سیاستمداری بود که در جریان موج سوم به چهره‌ای جهانی تبدیل شد چراکه یلتسین در ژوئن 1991 به عنوان رئیس جمهور روسیه انتخاب شد و او نخستین رهبر سیاسی در تاریخ روسیه بود که به شکلی دموکراتیک انتخاب شده بود.

علاوه بر این، وقتی که کمونیست‌های تندروی شوروی، در واکنش به اعلام استقلال آذربایجان از شوروی و انتخاب یلتسین به عنوان رئیس جمهور روسیه، از گورباچف خواستند که در اتحاد جماهیر شوروی وضعیت فوق‌العاده اعلام کند و گورباچف نپذیرفت و آن‌ها نیز علیه او کودتا کردند، یلتسین نقش ویژه‌ای در شکست کودتاگران ایفا کرد و مانع بازگشت خشونت‌آمیز شوروی به وضعیت پیشاگورباچف شد.

ژنرال یاروزلسکی

 همچنین یلتسین در دسامبر 1991 به اتفاق لئونید کراچکوف از اوکراین و استانیسلاو شوشکوویچ از بلاروس، پیمانی را امضا کرد که خروج روسیه و اوکراین و بلاروس را از اتحاد جماهیر شوروی اعلام می‌کرد که عملا به معنای پایان عمر این اتحادیه بود. چند روز بعد از امضای این پیمان، گورباچف رسما پایان عمر اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کرد.

با این حال یلتسین در کل شخصیتی جاه‌طلب و فرصت‌طلب و حیله‌گر محسوب شده است و در قضاوت‌های تاریخی، فاقد محبوبیت ماندلا، اهمیت گورباچف و رفتار اصولی دکلرک و ژنرال یاروزلسکی بوده است.

بوریس یلتسین

 او در دوران ریاست جمهوری‌اش در روسیۀ پس از شوروی، مجلس را به توپ بست و در حالی به خودش با حمایت از استقلال‌طلبی و جدایی‌طلبی جمهوری‌های شوروی به شهرت و قدرت رسیده بود، استقلال‌طلبان‌ و جدایی‌خواهان چچن را با خشونت چشمگیری سرکوب کرد.

نیکلای چائوشسکو و اریش هونکر، رهبران رومانی و آلمان شرقی، از دیگر شخصیت‌های منفی موج سوم دموکراسی محسوب می‌شوند که اولی در کنار همسرش به دست انقلابیون رومانی اعدام شد، دومی نیز در 18 اکتبر 1989، یک ماه قبل از فروپاشی دیوار برلین، در برابر موج اعتراضات مردم، مجبور به استعفا شد و در ویلای خود تحت نظر قرار گرفت.

چائوشسکو و همسرش

پس از اتحاد آلمان شرقی و غربی، هونکر به مسکو گریخت و با حضور در سفارت شیلی، تقاضا کرد به او اجازه دهند به شیلی سفر کند برای زندگی در کنار دخترش. با فشار دولت آلمان، شیلی با تقاضای او موافقت نکرد و هونکر در 1992 به آلمان برگشت و محاکمه شد. اما یکسال بعد آزاد شد و به او اجازه دادند به شیلی برود تا دوران بیماری لاعلاجش را در کنار دخترش سپری کند. هونکر در 1994 در اثر سرطان کبد در سن 81 سالگی در شیلی درگذشت.

هونکر از مدافعان سرسخت برپایی دیوار برلین بود و در دورۀ زمامداری 18 سالۀ او، تجهیزات مرگباری در دیوار کار گذاشتند تا کسی نتواند از بهشت کمونیستی آلمان شرقی به جهنم لیبرالیستی آلمان غربی بگریزد.

وی همچنین به شدت با اصلاحات گورباچف مخالف بود و گورباچف به او اخطار کرد «کسی که از زمانه عقب بماند تنبیه خواهد شد.»

 اگر گورباچف رهبر شوروی نبود، هونکر قطعا با ارتش آلمان شرقی و احتمالا با کمک ارتش سرخ، مردم ناراضی آلمان شرقی را قلع و قمع می‌کرد و خیابان‌های برلین را از اغتشاشگران آزادی‌خواه پاک می‌کرد.

اریش هونکر

 

در دوران زمامداری هونکر، بسیاری از شهروندان آلمان شرقی با اتهام واهی جاسوسی برای آلمان غربی بازداشت می‌شدند و هر یک از آن‌ها در ازای دریافت 60 هزار مارک، تحویل آلمان غربی داده می‌شدند. این یکی از راه‌های تامین کسری بودجه در دولت کمونیستی اریش هونکر بود.

همچنین وزارت امنیت آلمان شرقی در دوران حکومت هونکر، حدود 2 میلیون نفر از جمعیت 16 میلیون نفری این کشور را مجبور به همکاری با خودش و جاسوسی علیه سایر شهروندان کرده بود.

در رومانی چائوشسکو نیز حدود یک‌ششم مردم، مجبور شده بودند با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی همکاری کنند و به همین دلیل، پس از فروپاشی رژیم، انقلابیون از محاکمۀ جاسوس‌ها صرفنظر کردند زیرا محاکمۀ یک‌ششم مردم کشور، ناممکن بود و بحران ملی ایجاد می‌کرد.

اینکه رژیم‌های کمونیستی سرنگون شده در موج سوم دموکراسی، هر شهروندی را جاسوس بالقوۀ جهان غرب می‌دانستند و به بسیاری از روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و مردم عادی انگ جاسوسی می‌زدند، دلیلی جز این نداشت که خودشان دستگاه جاسوس‌پروری گسترده‌ای داشتند و هر که را که توانسته بودند، به جاسوسی برای خودشان وادار کرده بودند.

موج سوم دموکراسی، به تمام این پلشتی‌ها و بسی بیش از این‌ها، در اروپای شرقی و آمریکای جنوبی و چندین و چند کشور دیگر خاتمه داد.      

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: اتحاد جماهیر شوروی آفریقای جنوبی آلمان شرقی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۴۳۲۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرگذشت فارسی‌زبانان آسیای میانه /نگاهی به کتاب «تاریخ تاجیکان ورارود»

  علی هادیلو؛ اعتماد    پژواک جدایی مناطق آسیای میانه و ایران، قصه‌ای پرغصه به وسعت تاریخ ایران معاصر است؛ اما فارغ از مرثیه‌سرایی بر میراث به یغما رفته، اغلب ایرانیان را وقوف نیست که چه بر سر میراث هزارسالگان در سرزمین‌های جدا افتاده رفت.   کتاب «تاجیکان ورارود؛ از ۱۸۶۰ تا ۱۹۲۴» نخستین روایت علمی دقیق و مدون به سبک تاریخ‌نویسی‌نو و به زبان فارسی در این زمینه است. این کتاب پرارج گرچه در سال ۱۴۰۰ در ایران منتشر شد، اما به دلیل خاستگاه تاجیکی محقق (نماز حاتم) آنچنانکه باید و شاید در فضای رسانه‌ای ایران ارج نهاده نشد.    کتاب تاریخ تاجیکان ورارود، شرح رنجی است که از فرط بی‌صدایی تاکنون شنیده نشده و برای شنیدن آن باید گوش به دیوار ستبر تاریخ خواباند. این درد به تعبیر فروغ فرخ‌زاد، بانوی شعر و ادب ایران زمین، از آن جنس دردهایی است که «انسان را به سکوت وا می‌دارد، از این رو بسیار سنگین‌تر از دردی است که انسان را به فریاد وا می‌دارد.»   سرگذشت روزگار زبان فارسی و تاجیکان در این کتاب دست‌کمی از دوران پرآشوب پس از ورود و سیطره مغولان بر ایران نداشت و چه بسا تلخ‌تر از آن عصر بود.     قوم مهاجم مغول، به روایت موجز جوینی، «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند»، اما چند سالی نگذشت که پیش از فروپاشی دولت‌شان، در بستر کارگاه حریر فرهنگ، اندیشه و مدنیت ایرانی سر به راه‌تر شده، زبان فارسی را به عنوان زبان خود برگزیدند و به تدریج به کیش و آیین ایرانی و اسلامی گراییدند و حتی مروج آن شدند، حال آنکه زبان فارسی آسیای میانه در چنگ قوم یأجوج و مأجوج گرفتار شده و به مرور جای خود را به زبان‌های روسی و ازبک داد.       نماز حاتم، نویسنده کتاب، از محققان و استادان برجسته و بنام دانشگاه ملی تاجیکستان است. او استاد گروه تاریخ آکادمی علوم تاجیکستان است که تاکنون ۱۵ کتاب و بیش از ۲۶۰ مقاله به نگارش درآورده است.   کتاب‌های تاریخ خلق تاجیک (کتاب درسی برای کلاس نهم) و «سرنگون کردن ترتیبات امیری در بخارا» (کتاب دانشگاهی) از جمله مهم‌ترین آثار این محقق شهیر تاجیکی است.    تاریخ تاجیکان ورارود، روایتی خواندنی درباره ماجرای گذر سرسلامت تتمه زبان فارسی و قوم بزرگ تاجیک در منطقه آسیای میانه از دوران پرتلاطم و پرآشوب سیطره روسیه تزاری و شوروی و سلاخی فارسی‌زبانان آسیای مرکزی در میانه سال‌های (۱۸۶۰-۱۹۲۴) است و ماجرای این گذر تاریخی، سیاسی و فرهنگی به مثابه داستان سیمرغ عطار است که تنها معدودی از مسافران با موفقیت در این سفر سیاسی، تاریخی و فرهنگی به مقصد رسیدند.      کتاب تاریخ تاجیکان ورارود تاریخ صرف نیست و همچنانکه ویل دورانت تاریخ تمدن را شرح دستاوردهای عظیم انسانی روی سواحل رودخانه خروشان و پرهیاهوی تاریخ می‌دانست، روایتی از شجاعت، قهرمانی و تلاش نفسگیر یکی از کهن‌ترین ملت‌های جهان در حفظ و گسترش زبان فارسی، فرهنگ، سنن اخلاقی، اقتصاد، اندیشه، دانش، کشاورزی، ارتباطات و میراث گرانبهای نیاکانی است.    کتاب تاریخ تاجیکان ورارود مرثیه‌سرایی بر میراث به یغما رفته ایرانی نیست؛ بلکه نویسنده (نماز حاتم) کوشش خود را به کار گرفته تا براساس منابع تازه و از نگاهی نو صفحات درخشان تاریخ نیاکان خویش را در مبارزه با مهاجمان روس و پاسداری از میهن خود روایت کند.   ملتی که به توصیف این محقق، در برابر دشمن، «نه سپر، بلکه فرهنگ خود را پیش گذاشت، به قوم مهاجم دوستی، همزیستی و همکاری را پیشنهاد کرد، خود که فرهیخته و معارف‌پرور بود، به بیگانگان کوچی، برتری دانش و فرهنگ را اثبات نمود، ایشان را نیز به همین راه هدایت ساخت.»   در این کتاب که به کوشش آرش ایران‌پور، محقق ایرانی، برگردان و شرح شده، معادل‌های روسی و «کریلی» با وسواسی مثال‌زدنی به معادل‎های فارسی برگردانده شده است.    این کتاب را می‌توان نمونه‌ای از شکل‌گیری یک مکتب تاریخ‌نگاری جدید در آسیای میانه نیز قلمداد کرد؛ مکتبی که با وجود تاثیرپذیری از راه و روش تاریخ‌نگاری شوروی -البته وجوه علمی و مثبت آن- از این توانایی نیز برخوردار است در جایی که به بررسی سیاست‌های مقامات شوروی مربوط می‌شود، بدون پرخاش و تندی، جوانبی از آن را مورد نقد و بازنگری قرار دهد.   این کتاب همچنین نقبی به فرآیند تدریجی فارسی‌زدایی از آسیای میانه زده و روایتی داستان‌گونه و جانسوز دوران فترت زبان فارسی در این خطه، فراروی ما می‌نهد.    از زمان ورود اشغالگران روس به آسیای مرکزی (۱۸۶۰)، شوربختی فارسی‌زبانان و افول تاجیک‌ها آغاز می‌شود و به دلایل متعدد و دسیسه‌های حکمرانان در سیادت روسیه تزاری به ویژه حکومت شوروی به مرور زبان فارسی جایگاه پیشین خود را از دست می‌دهد و حتی ‌کار به تحقیر فارسی زبانان و استحاله قوم تاجیک می رسد‌.      فرآیند فارسی‌زدایی که عملا از دوره حکومت شوروی رنگ و بویی جدید به خود می‌گیرد، با تبر تقسیم‌ (مرزبندی‌های ملی) در ۱۹۲۴ به اوج می‌رسد و میوه‌های خونین آن را می‌توان به ویژه در نسل‌کشی روشنفکران فارسی زبان در دهه ۱۹۳۰ به وضوح مشاهده کرد.   به روایت نویسنده در صفحات مطبوعات چه آسیای میانه و چه روسیه درباره تاجیکان و زبان فارسی (که از ۱۹۲۴ نام آن به تاجیکی تغییر کرد) تقریبا چیزی چاپ نمی‌شد.     حتی «اگر به ناگه مقاله‌ای هم چاپ می‌شد، بیشتر آنها غرض‌ورزانه بوده، گاه تاجیکان و زبان فارسی تاجیکان را آشکارا تحقیر می‌کردند.» کار بدانجا رسید که بر حذف زبان فارسی و انکار موجودیت این زبان و تاجیکان، رسما پافشاری می‌کردند.    گفتنی است کتاب «تاریخ تاجیکان ورارود» از دهه ۱۸۶۰ تا سال ۱۹24 تالیف نماز حاتم، به کوشش آرش ایرانپور از سوی انتشارات شیرازه ما در ۶۲۴ صفحه منتشر شده است. کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • مرز‌های دموکراسی غرب را منافع اسرائیل تعیین می‌کند
  • پایان پوتین؟!
  • پایان پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
  • سرنگونی پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
  • سقوط پوتین؟ شاید آرزو بر جوانان عیب نیست / گورباچف مایه عبرت ولادیمیر پوتین شده است / چرا روسیه پوتین با شوروی در آستانه سقوط متفاوت است
  • (تصاویر) حذف نمادهای دوران شوروی در اوکراین
  • سرگذشت فارسی‌زبانان آسیای میانه /نگاهی به کتاب «تاریخ تاجیکان ورارود»
  • و دموکراسی آنها که سراب است فقط...
  • آزادی بیان و دموکراسی به سبک پلیس آلمان (فیلم)
  • وقتی نقاب دموکراسی غرب فرو افتاد + فیلم